بیست زیست شناس

به بلاگ دبیران زیست شناسی یزد خوش آمدید
مشخصات بلاگ
نویسندگان

۱۱ مطلب با موضوع «متفرقه» ثبت شده است

شنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۲۵ ق.ظ

یادگاری

هیچ کس گوش نمی دهد

هیچ کس گوش نمی دهد

ومن تازه می بینم
که چقدر تنهایم
وتنها کس بی کس روی زمینم
وفقط می توانم به باد بگویم
که او را دوست می دارم
تا باد صدایم را برای همیشه در دل زمین آواره دارد

آخر من که اهل زمین نیستم
و تنها یادگاری ام را برای زمین باقی می گذارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۰۸:۲۵
ع.ا.
چهارشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۴۳ ق.ظ

نام قدیمی شهرهای ایران

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۴۳
ع.ا.
شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۱۸ ب.ظ

دیگران ناظر بر رفتارهای ما هستند

کلیپ زیبای زیر را ببینید و به ما بگویید برداشت شما از آن چیست؟



۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۱۸
ع.ا.
سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۱۵ ق.ظ

آهسته رو؛ زندگی همین است

خواندن کل این متن بیشتر از 3 دقیقه زمان شما را نخواهد گرفت، پس لطفا بخوانید!

١٨ سال پیش من در شرکت سوئدى ولوو Volvo   استخدام شدم. کار کردن در این شرکت تجربه جالبى  براى من به وجود آورده است.   اینجا هر پروژه‌اى  حداقل ٢ سال طول می‌کشد تا نهایى شود، حتى اگر  ایده ساده و واضحى باشد. این قانون اینجاست.

 جهانى شدن (Globalization) باعث شده است که همه ما در جستجوى نتایج فورى و آنى باشیم و این مشخصاً با حرکت کند سوئدی‌ها در تناقض است.

 آن‌ها معمولاً تعداد زیادى جلسه برگزار می‌کنند،

 بحث می‌کنند، بحث می‌کنند، بحث می‌کنند....

و خیلى به  آرامى کارى را پیش می‌برند. ولى در انتها، این شیوه  همیشه به نتایج بهترى می‌انجامد.

به عبارت دیگر:

1-   سوئد در حدود  450000  کیلومتر مربع وسعت دارد.

2-  سوئد حدود 9 میلیون جمعیت دارد.

3-استکهلم، پایتخت سوئد که به پایتخت اسکاندیناوی نیز مشهور است حدود  78000 نفر جمعیت دارد.

4-  ولوو، اسکانیا، ساب، الکترولوکس و اریکسون برخى از شرکت‌هاى تولیدى سوئد هستند.

اولین روزهایی که در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل برمی‌داشت و به محل کار می‌برد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى. ما صبح‌ها زود به کارخانه می‌رسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک می‌کرد. در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند ولوو با ماشین شخصى به سر کار می‌آمدند.

روز اول، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آیا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک می‌کنى؟ در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟

او در جواب گفت: براى این که ما زود می‌رسیم و وقت براى پیاده‌رفتن داریم. این جاها را باید براى کسانى بگذاریم که دیرتر می‌رسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیک‌تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو این طور فکر نمی‌کنی؟

" میزان شرمندگى مرا خودتان حدس بزنید! "

این روزها، جنبشى در اروپا راه افتاده به نام غذاى آهسته ( Slow Food ). این جنبش می‌گوید که مردم باید به آهستگى بخورند و بیاشامند، وقت کافى براى چشیدن غذایشان داشته باشند، و بدون هرگونه عجله و شتابى با افراد خانواده و دوستانشان وقت بگذرانند. غذاى آهسته در نقطه مقابل غذاى سریع (Fast Food) و الزاماتى که در سبک زندگى به همراه دارد قرار می‌گیرد.

 

غذاى آهسته پایه جنبش بزرگترى است که توسط مجله بیزنس طرح شده و یک "اروپاى آهسته" نامیده شده است. این جنبش اساساً حس شتاب و دیوانگی به وجود آمده بر اثر نهضت جهانى شدن را زیر سوال می‌برد.

نهضتى که کمیّت را جایگزین کیفیت در همه شئون زندگى ما کرده است.

مردم فرانسه با وجودى که ٣٥ ساعت در هفته کار می‌کنند امّا از آمریکائی‌ها و انگلیسی‌ها مولّدترند .

 آلمانی‌ها ساعت کار هفتگى را به 8/28 ساعت تقلیل داده‌اند و مشاهده کرده‌اند کهبهره‌ورى و قدرت تولیدشان ٢٠% افزایش یافته است. این گرایش به  آهستگى و کندکردن جریان شتاب آلود زندگى، حتى نظر آمریکائی‌ها را هم جلب کرده است.

 البته این گرایش به عدم شتاب، به معنى کمتر کار کردن یا بهره‌ورى کمتر نیست. بلکه به معنى انجام کارها با کیفیت، بهره‌ورى و کمال بیشتر، با توجه بیشتر به جزئیات و با استرس کمتر است.

به معنى برقرارى مجدّد ارزش‌هاى خانوادگى و به دست آوردن زمان آزاد و فراغت بیشتر است.

به معنى چسبیدن به حال در مقابل آینده نامعلوم و تعریف نشده است.

به معنى بها دادن به یکى از اساسی‌ترین ارزش‌هاى انسانى یعنى ساده زندگى کردن است.

هدف جنبش آهستگى، محیط‌هاى کارى کم تنش‌تر، شادتر و مولّدترى است که در آن‌، انسان‌ها از انجام دادن کارى که چگونگى انجام دادنش را به خوبى بلدند، لذت می‌برند.

 اکنون زمان آن فرا رسیده است که توقف کنیم و درباره این که چگونه شرکت‌ها به تولید محصولاتى با کیفیت بهتر، در یک محیط آرامتر و بی‌شتاب و با بهره‌ورى بیشتر نیاز دارند، فکر کنیم.


 × بسیارى از ما زندگى خود را به دویدن در پشت سر زمان می‌گذرانیم امّا تنها هنگامى به آن می‌رسیم که بر اثر سکته قلبى یا در یک تصادف رانندگى به خاطر عجله براى سر وقت رسیدن به سر قرارى، بمیریم.

 × بسیارى از ما آنقدر نگران و مضطرب زندگى خود در آینده هستیم که زندگى خود در حال حاضر، یعنى تنها زمانى که واقعاً وجود دارد را فراموش می‌کنیم.

 × همه ما در سراسر جهان، زمان برابرى در اختیار داریم. هیچکس بیشتر یا کمتر ندارد. تفاوت در این است که هر یک از ما با زمانى که در اختیار داریم چکار می‌کنیم. ما نیاز داریم که هر لحظه را زندگى کنیم.

به گفته جان ‌لنون، خواننده معروف:

زندگى آن چیزى است که براى تو اتفاق می‌افتد، در حالى که تو سرگرم برنامه‌ریزی‌هاى دیگرى هستى.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۱۵
ع.ا.
يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۴۳ ب.ظ

حتی نخواه خوشبخت ترین باشی!

از همین امروز ، وقتی بچه هایمان به مدرسه می روند ،به ایشان می گوییم :
عزیزم ! من نمی خواهم تو بهترین باشی ، فقط می خواهم تو خوشحال و خوشبخت باشی .
اصلا مهم نیست که همیشه نمره ی 20 بگیری ،جای 20 می توانی 16 بگیری اما از دوران مدرسه و کودکیت لذت ببر.

...

عزیزم :از "ترین" پرهیز کن ، چرا که خوشبختی جایی هست که خودت را با کسی مقایسه نکنی.
حتی نخواه خوشبخت ترین باشی .
بخواه که خوشبخت باشی و برای این خواستت تلاش کن.
همین.
یادمان هست که از وقتی به دنبال پسوند "ترین" رفتیم، خوشبختی از ما گریخت. از 19/75 لذت نبردیم چون یکی 20 شده بود.
از رانندگی با پرایدو ... لذت نبردیم چون ماشین های مدل بالاتری در خیابان ، در حال خود نمایی بود.
از بودن کنار عشقمان لذت نبردیم چون مدرک تحصیلی و پول توی جیب او ، کمتر از بسیاری دیگر بود.
همچنین ، از خانه مان ، از شغلمان ، از درآمدمان ، از خانواده و دوستانمان و....
می خوام بگو یم تحت تاثیر آموزه های غلط ، بسیاری از ما فقط به "بهترین،بیشترین و بالاترین" چسبیدیم ، در نتیجه تبدیل به انسان هایی افسرده و همیشه نالان شدیم.
شاید لازم است یا بهتر بگویم وقت ان است که در آموزه های غلط تجدید نظر کنیم و تغییر جهت بد هیم ، تا حداقل اجازه ندهیم که نحسیِ "ترین" دامن بچه هایمان رو بگیرد
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۴۳
ع.ا.
پنجشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۵:۳۳ ب.ظ

بیایید بی انصاف نباشیم.....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۳۳
حسن دهقان بنادکی
يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۲۷ ب.ظ

هیجان‌انگیزترین تاب جهان در اکوادور


این تاب شبیه به هر تاب دیگری بوده و از یک میله فلزی متصل به طناب ساخته شده، تنها فرقش در این است که در ارتفاع 2.600 متری از سطح دریا قرار گرفته است. هیچ کمربند ایمنی در کار نیست تا شما را از افتادن به اعماق دره زیر پای‌تان نجات دهد. هرچند مسافران شجاع شانس خود را امتحان کرده و از این تجربه مفرح و هیجان انگیز لذت می‌برند. قطعا چنین تجربه‌ای ارزش یکبار آزمودن را دارد.

در ادامه مطلب می توانید تصاویر بیشتری ببینید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۲۷
ع.ا.
پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۲۸ ب.ظ

من like را دوست ندارم!

وایبر، وی چت، تانگو، لنزو، فیس بوک و… به شیرینی لایک!

ما روزی ۲۴ بار در ساعت خودمون رو توی آینه برانداز می کنیم! چون نظرات دیگران برامون اهمیت داره و دوست داریم توسط دیگران تایید بشیم و کاملا هم طبیعی هست که انسان دوست داره که بقیه، اون و افکارش رو دوست داشته باشند.

اگر مطالب ما از تصویر، ویدئو و نوشته در دنیای مجازی گرفته تا چهره یا حرف زدن یا دانش ما در فضای حقیقی نتونه توجه کسی رو جلب کنه، دلچرکین و ناراحت می شیم.

بالعکس، در بعضی مواقع هم ممکنه که به دلیل اشتیاق زیادی که به قندی و شیرینی ِ لایک داریم، دچار مرض قند بشیم! و هویت شخصی رو به خاطر  تصاحب توجه و لایک دیگران از دست بدیم. به عبارتی مطالبی رو بزاریم که بیشترین مخاطب رو داشته باشه حتی اگر کمی یا خیلی و یا اصلاً مخالف عقاید خودمون باشه.

 در حالت پیشرفته تری برای اینکه لایک بیشتری جمع آوری کنیم می تونیم اقدام به قرار دادن عکس بازو ها و روسری های برافراشته شده ی خود در قسمت پروفایل کاربری کنیم ، بدنمایی و یا ساده تر خودنمایی و خیلی واضح تر خود فروشی!

همچنین می تونیم صفحه پروفایلمون رو به نمایشگاهی عمومی برای تصاویر خیلی خصوصی و خانوادگی مبدل کنیم، مسئله ای که برای افرادی بسیار لذت بخش هست و علاوه بر اینکه تصاویر شما رو  لایک می کنند، دنبالتان هم خواهند کرد و دیگر مجبور نیستید در یک مبادله لایک به لایک، تصاویر ناصواب دیگران را هم تایید کنید.

اکنون تبدیل شدید به شخصی که مطالبش هزاران بار لایک می شود و صدها کامنت می خورد و توسط ده ها نفر دنبال می شود.

دقیقاً همان چیزی که شما می خواستید ….

یا شاید همان چیزی که دیگران می خواستند …

اگرچه عملا شما تبدیل شده اید به بلندگویی برای صدها دهان ناپاک و رفتار و عقاید خوتان را منتشر نمی کنید، اما دپرس نشوید دیگران رفتار و عقاید شما را تشخیص خواهند داد که؛ “تبریک می گوییم شما اکنون عضوی از حزب باد هستید…”

اگر چه همه چیز در پروفایل شما هست به جز خودتان و اگر چه به موجودی  تبدیل شده اید که به اسارت لایک دیگران در آمده اید و فاقد استقلال اندیشه هستید، اما مهم این است که دیگران لایکتان می کنند چون خوشگلید، خوش هیکلید، خوش تیپید، خوش مشربید، خوش رویید، و البته خوش خیالید!

مخلص کلام  آنکه ولگردی، ببخشید وبگردی در تارنماهای اجتماعی بدون داشتن فرهنگ استفاده از آن بعد از مدتی ما را به لایک دیگران وابسته می کند، وابستگی به لایک دیگران و اهمیت قائل شدن بیش از حد برای آن حتی به قیمت فراموشی خواسته ها، اندیشه ها و عقاید و غرورمان، و خواست خدا که دیگر جای خود دارد!

عادت کنیم تارنما های اجتماعی را بدون قند و لایکش، نوش جان کنیم، تا به لایک احساس نیاز نکنیم تا مستقل باشیم و وارسته…

” Like بشوید و دوست داشتنی باشید در راه اسلام و با قوانین اسلام”

منبع:www.nasr19.ir

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۲۸
حسن دهقان بنادکی
چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۱۰ ق.ظ

پدر



دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 39 ثانیه 
منبع:اپارات
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۱۰
حسن دهقان بنادکی
يكشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۰۰ ق.ظ

یک حرف ...یک زندگی

پادشاهی در یک شب زمستانی در کاخ به یکی از نگهبانان خود برخوردو گفت:سردت نیست؟

نگهبان گفت:عادت دارم.. گفت: میگویم برایت لباس گرم بیاورند...

 ولی پادشاه فراموش کرد....صبح جنازه ی نگهبان را پیدا کردند که قبل از مرگ روی دیوار قصر نوشته بود:

من به سرما عاد ت داشتم وعده ی لباس گرمت مرا از پا در اورد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۲ ، ۰۸:۰۰
حسن دهقان بنادکی
جمعه, ۲۴ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۵۶ ق.ظ

جای خالی رو پرکنید.......

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۲ ، ۰۸:۵۶
حسن دهقان بنادکی